یک نوزاد زمانی که ناراحت است، از طریق گریه به دنیای اطراف خود اطلاع می دهد. اما کاری که والدین و مراقب کودک در مرحله بعدی انجام می دهند، کلید چگونگی ارتباط او با دنیا در حین رشد و آینده او است. تئوری دلبستگی کودک به بررسی این موضوع می پردازد که آیا کودک در کنار والدین یا مراقب خود احساس امنیت و راحتی می کند یا نه.
بنابراین نوعی دلبستگی بین کودک با یک مراقب اتفاق می افتد که کیفیت ان مهم است. این نظریه چهار نوع دلبستگی کودک را نام می برد که یکی از آن ها ایمن بوده و باقی نا ایمن هستند. در این مقاله در مورد سبک های دلبستگی کودک صحبت شده است.
دلبستگی کودک چیست
مبحث دلبستگی کودک پیوندی است که بین یک مراقب و یک کودک به دلیل تمایل عمیق نوزاد برای نزدیک ماندن و ارتباط با شخصیت دلبستگی برای بقا ایجاد می شود. برخلاف بسیاری از گونه های دیگر، انسان بدون توانایی حرکت، تغذیه یا دفاع از خود متولد می شود. نیاز به مراقبت طولانی به این معنی است که نوزادان با رفتار هایی به دنیا می آیند که می تواند آنها را برای محافظت به فرد مراقب نزدیک نگه دارد.
بیش از 50 سال پیش، روانپزشک جان بالبی نظریه دلبستگی را پیشنهاد کرد. بولبی معتقد بود که این طبیعت انسانی است که نوزادان به دنبال مراقبت اولیه و حفظ ارتباط با او باشند. این رفتارهای دلبستگی می تواند احتمال بقای نوزاد را افزایش دهد. والدین نقش های زیادی دارند، شما به فرزندان خود آموزش می دهید، آنها را تنبیه می کنید و آنها را نزد دندانپزشک می برید و چه متوجه شوید یا نه، تنها با بودن در آنجا بر آنها تاثیر می گذارید. حضور شما برای این است که فرزندتان احساس کند دوست داشتنی، ایمن، امن و دارای محافظ است که این منجر به دلبستگی می شود.
سبک های دلبستگی چیست
سبک دلبستگی الگوی رفتاری است که کودک برای حفظ دلبستگی با مراقب خود ایجاد می کند. این الگو های دلبستگی نوزادان که در اوایل دوران کودکی در پاسخ به رفتار مراقب خود و نحوه و سبک فرزندپروری ایجاد شده اند را می توان به چهار سبک از سبک های دلبستگی در کودکان طبقه بندی کرد:
سبک دلبستگی ایمن
سبک دلبستگی اجتنابی
سبک دلبستگی دوسوگرا
سبک دلبستگی آشفته
سبک دلبستگی کودک مهم است زیرا انواع سبک های دلبستگی در دوران کودکی همچنان بر روی آن فرد در بزرگسالی تاثیر می گذارد. دلبستگی بین کودکان و مراقبانشان بیانگر طرز فکری است که افراد در مورد خود، دیگران و روابطشان می اندیشد. تفاوت در سبک های دلبستگی ناشی از روابط نوزاد و مراقب است. بازنمایی هایی که از این روابط ایجاد می شوند، مدل کاری داخلی نامیده می شوند. آنها نحوه درک خود و دنیای اطراف را شکل می دهند. این مدل ها بر شخصیت، سبک های بین فردی و نحوه برخورد کودکان با احساسات منفی خود به روش های قابل پیشبینی تأثیر می گذارند.
در دهه 1980، سیندی هازان و فیلیپ شیور، روانشناسان اجتماعی، سبک های دلبستگی موازی را در روابط بزرگسالان یافتند و نظریه دلبستگی بالبی را گسترش دادند. آنها دریافتند که تفاوت های فردی مشاهده شده در دلبستگی نوزاد، مشابه تفاوت های دلبستگی بزرگسالان آشکار می شود. چهار سبک دلبستگی بزرگسالان عبارتند از:
سبک دلبستگی ایمن
سبک دلبستگی اجتنابی
سبک دلبستگی مضطرب
سبک دلبستگی ترسو
انواع سبک دلبستگی کودک
سبک دلبستگی کودک نقش مهمی در روابط بلند مدت آنها در زمان رشد و تحول دارد. به طور کلی دلبستگی ایمن یا نا ایمن است که سبک های اجتنابی، اضطرابی و آشفته در دسته نا ایمن هستند. در ادامه همه انواع سبک دلبستگی نوزادان شرح داده شده است.
سبک دلبستگی ایمن
سبک دلبستگی ایمن زمانی شکل می گیرد که مراقب اغلب در نزدیکی، در دسترس و متوجه نیاز های کودک باشد. مراقب از نظر عاطفی در مواقع نیاز در دسترس است و به رفتار ارتباط جویانه نوزاد پاسخ می دهد. کودکانی که به طور ایمن دلبستگی دارند، احساس دوست داشتنی بودن، امنیت و اعتماد به نفس می کنند. این کودکان اغلب جهان را آزادانه کاوش می کنند در حالی که احساس می کنند در صورت بازگشت به پایگاه امن یا پناهگاه امن خود، مراقبت و حمایت در دسترس خواهد بود.
در موقعیت عجیب، نوزادان ایمن تمایل دارند هنگام جدایی ناراحتی نشان دهند، اما به سرعت بهبود می یابند و با علاقه به کاوش در محیط ادامه می دهند. هنگامی که مادر به کنارشان بر می گردد، با شادی و محبت از او استقبال می کنند، با او تماس فیزیکی برقرار می کنند و به در آغوش گرفتن پاسخ مثبت می دهند. این مادران منبع امنیت هستند.
به جز سبک دلبستگی ایمن، همه سبک های دلبستگی دیگر ناامن هستند. کودکان ایمن عموما عزت نفس بالاتری نسبت به کودکان دلبسته ناایمن دارند. آنها همچنین در مقایسه با کسانی که سبک های دلبستگی ناایمن دارند، از نظر عاطفی خود تنظیمی بیشتری دارند. وقتی بزرگ می شوند، بزرگسالانی که به طور ایمن وابسته هستند، تمایل دارند روابط امنی با شرکای عاشقانه خود داشته باشند.
آنها یک ارتباط عاطفی ایجاد می کنند و از شریک زندگی انتظار دارند که از نظر عاطفی در دسترس و پاسخگو باشد. بزرگسالان ایمن با افراد به شیوه های مثبت تعامل می کنند و در روابط احساس راحتی می کنند. آنها تمایل دارند روابط پایدارتری داشته باشند. امنیت آنها نیز با رضایت از رابطه آنها همبستگی مثبت دارد.
سبک دلبستگی دوسوگرا
سبک دلبستگی دوسوگرا (همچنین به عنوان مضطرب یا مضطرب-دوسوگرا شناخته می شود) یک سبک دلبستگی ناایمن است. دلبستگی دوسوگرا زمانی ایجاد می شود که نوزادان مراقبت های ناسازگاری از والدین خود دریافت می کنند. آنها در مورد در دسترس بودن مراقبین خود، به ویژه در مواقع نیاز، مطمئن نیستند. این نوع دلبستگی زمانی اتفاق می افتد که والدین به طور پراکنده به نیاز های کودک خود پاسخ دهند. مراقبت و محافظت گاهی وجود دارد و گاهی اوقات نه.
در شرایط پریشانی، کودکان دوسوگرا رفتار اجتنابی نسبت به مراقبان خود دارند، پیشنهادات برای راحتی و حمایت را با گوشه گیری و ابراز شدید خشم مخلوط می کنند. شک در مورد در دسترس بودن یک شخصیت مراقب منجر به ایجاد یک مدل نامطمئن بودن از افراد نزدیک یا شک در مورد رفتار های دیگران در روابط آینده می شود. آنها به دنبال صمیمیت هستند اما در عین حال نسبت به تمایل دیگران برای نزدیک شدن به آنها مطمئن نیستند. احساس دوست داشتنی نبودن ویژگی مشترک این بچه هاست.
کودکان چسبنده ممکن است به بزرگسالانی چسبنده تبدیل شوند. بزرگسالانی که دارای دلبستگی مضطرب-ناایمن هستند، بیشتر در روابط طلبکار و مالکیت طلب می شوند و حتی به هم وابسته می شوند. آنها دائما در حال حدس زدن هستند که آیا برای رابطه خود زیاد یا خیلی کم کار انجام داده اند. این افراد طرحواره وابستگی دارند.
سبک دلبستگی اجتنابی
دلبستگی اجتنابی زمانی شکل می گیرد که مراقب رفتارهای ارتباط جویانه نوزاد را رد کند. این والدین از نظر عاطفی سفت و سخت هستند و از دست نوزادان خود عصبانی می شوند. کودکانی که وابستگی های ناایمن-اجتنابی دارند، تمایل دارند دیگران را بهطور یکنواخت سرد، طرد کننده یا دستکاری کننده ببینند.
آنها در روابط احساس ناامنی می کنند، اجتناب می کنند و برای محافظت از خود فاصله عاطفی را حفظ می کنند. آنها از غیرفعال سازی به عنوان استراتژی مقابله ای خود استفاده می کنند. در وضعیت عجیب، بچه های اجتنابی وقتی از مادرشان جدا می شوند ناراحت نمی شوند و پس از ملاقات مجدد، از مادران خود دوری می کنند.
سبک اجتنابی با اضطراب کم اما اجتناب زیاد مشخص می شود. افراد مبتلا به اجتناب ناشی از دلبستگی، تمایل به عدم امنیت دارند، اعتماد به نفس اجباری نشان می دهند، فاصله عاطفی از دیگران را ترجیح می دهند و دچار اختلال شخصیت اجتنابی می شوند. برخی حتی معتقدند که می توانند از نظر عاطفی خودکفا شوند و بدون حمایت جامعه یا دیگران زندگی خود را بگذرانند. آنها همچنین ممکن است خصمانه به نظر برسند و رفتار ضد اجتماعی نسبت به دیگران نشان دهند.
سبک دلبستگی آشفته
دلبستگی بی نظم یا آشفته زمانی ایجاد می شود که والدین نیز منبع تهدید یا ترس باشند. این سبک دلبستگی معمولا در نتیجه بدرفتاری و کودک آزاری توسط والدین شکل می گیرد. این مراقبان اولیه الگویی از رفتار های بی نظم، غیر قابل پیش بینی، ناراحت کننده و ترسناک را نشان می دهند. والدینی که این رفتارها را انجام می دهند در واقع از آسیب های دوران کودکی و ضررهای حل نشده خود رنج می برند. فردی که سبک های دلبستگی ترسناک-اجتنابی دارد، دارای اضطراب و اجتناب است.
والدینی که این رفتارها را نشان می دهند، اغلب گذشته ای دارند که شامل ترومای حل نشده است. به طور غم انگیز، وقتی کودک به والدین نزدیک می شود، به جای مراقبت و محافظت، احساس ترس و افزایش اضطراب دارد. سه سبک دلبستگی اول گاهی اوقات به عنوان سبک های سازمان یافته نامیده می شوند. این به این دلیل است که کودک یاد می گیرد که چگونه باید رفتار کند و استراتژی خود را بر اساس آن سازماندهی می کند.
با این حال، این چهارمین سبک دلبستگی سازمان نایافته در نظر گرفته می شود، زیرا استراتژی کودک به هم ریخته است و همچنین رفتار حاصل از آن نیز اینگونه است. کودک ممکن است در مواقع ناراحتی برای آرامش نزد والدین خود بدود، اما در عین حال هنگامی که والدین سعی در دلداری دادن آن دارند لگد می زند و تقلا می کند، کودک به کلی حضور والدین را نادیده می گیرد و وقتی والدین در اطراف هستند، کودک گیج یا سردرگم به نظر می رسد.
نوجوانانی که در دوران نوزادی این نوع دلبستگی را با مراقب اصلی خود دارند، در 17 سالگی سطوح بالاتری از آسیب شناسی روانی کلی دارند. همچنین با افزایش سن، احتمال بیشتری دارد که مهارت های عملیاتی رسمی مختل شده و با خودتنظیمی مشکل داشته باشند.
آیا می توان سبک دلبستگی را تغییر داد
بالبی معتقد بود سبک های دلبستگی که در سال های اولیه خود ایجاد می کنید تا پایان عمر نسبتا بدون تغییر باقی می مانند. او پیشنهاد می کند که مردم بر اساس الگوی «اگر، آنگاه» واکنش نشان می دهند، مثلا اگر ناراحت هستم، پس می توانم روی شریکم حساب کنم که از من حمایت کند (یا نه).
خوشبختانه، علوم اعصاب به ما نشان داده است که همه چیز به این سادگی نیست. ما می توانیم نحوه عملکرد مغزمان را تغییر دهیم. اولین قدم این است که متوجه شوید مشکلی وجود دارد و تصمیم بگیرید که می خواهید تغییری ایجاد کنید. دومی در واقع ایجاد آن تغییر است. به عنوان مثال، یک مطالعه سال 2018 نشان می دهد که درمان شناختی رفتاری ممکن است به تغییرات قابل توجهی در زمینه سبک های دلبستگی کودک منجر شود.
سوالات متداول
1- سبک های دلبستگی چیست؟
سبک دلبستگی الگوی رفتاری است که کودک برای حفظ دلبستگی با مراقب خود ایجاد می کند که در متن مقاله شرح داده شده است.
2- انواع سبک دلبستگی کودک چیست؟
دلبستگی ایمن یا نا ایمن است که سبک های اجتنابی، اضطرابی و آشفته در دسته نا ایمن هستند و در متن مقاله توضیح داده شده اند.
3- آیا می توان سبک دلبستگی را تغییر داد؟
بالبی معتقد بود سبک های دلبستگی که در سال های اولیه خود ایجاد می کنید تا پایان عمر نسبتا بدون تغییر باقی می مانند که در متن مقاله شرح داده شده است.
پاسخ مشاور: بله نا ایمن هست
پاسخ مشاور: بله
پاسخ مشاور: سبک دلبستگی اجتنابی