گاهی اوقات افراد سعی می کنند بر دیگران قدرت نشان دهند و موقعیت ها را کنترل کنند. آن ها ممکن است این کار را از روی اضطراب انجام دهند، زیرا نگران هستند که اگر کنترل خود را حفظ نکنند، اوضاع به درستی پیش نخواهد رفت. در موارد دیگر، ممکن است برای حفظ تسلط باشد که در این صورت، نوعی سوء استفاده است.
هر کسی سعی می کند تا حدی اتفاقات زندگی اش را کنترل کند. با این حال زمانی که فردی سعی می کند عناصر زندگی شخص دیگری را کنترل کند، این می تواند آسیب زا باشد. افراد کنترلگر علائم مشخصی داشته و در صورت شدید بودن نشانه ها احتمالا دچار نوعی وسواس هستند. در این مقاله در مورد کنترلگری و درمان آن صحبت شده است.
کنترلگری چیست
اگر کسی سعی کند موقعیت ها یا افراد دیگر را تا حدی ناسالم کنترل کند، دیگران ممکن است او را به عنوان یک فرد کنترلگر توصیف کنند. این افراد ممکن است سعی کنند یک موقعیت را با در دست گرفتن مسئولیت و انجام همه کار ها خودشان کنترل کنند یا دیگران را از طریق دستکاری، اجبار، تهدید و ارعاب کنترل کنند. افراد ممکن است در بسیاری از زمینه های زندگی با افراد کنترل کننده در تماس باشند. این افراد می توانند جزو موارد زیر باشند:
-
شرکا
-
دوستان
-
خانواده
-
رئیسان
-
همکاران
-
غریبه ها
-
همسایه ها
این افراد ممکن است بخواهند نزدیکان خود مانند شریک زندگی یا خانواده خود را کنترل کنند یا بر گروه های بزرگتری از مردم قدرت و کنترل داشته باشند. اغلب اوقات خواسته ها و نیاز های فرد تحت کنترل کاملا نادیده گرفته می شود یا حتی مورد بی احترامی قرار می گیرد. البته عموما کنترل گری افراد به معنای بد بودن آن ها نیست.
علائم کنترلگری چیست
گاهی کنترلگری زیاد منجر به سو استفاده از اطرافیان و تجاوز به حریم شخصی شان شده و نیاز به شناسایی و درمان دارد. در اینجا برخی علائم کنترل گری افراد شرح داده شده است.
شما می خواهید بدانید قرار است چه اتفاقی بیفتد، چگونه اتفاق بیفتد و چه زمانی اتفاق بیفتد.
بیش از حد برنامه ریزی می کنید و وقتی همه چیز طبق برنامه پیش نمی رود ناراحت می شوید.
حتی در مورد جزئیات بی اهمیت وسواس دارید.
شما فکر می کنید تنها یک راه درست برای انجام کاری وجود دارد.
شما از دیگران انتقاد می کنید.
شما برای مردم اطراف خود رئیس بازی در می آورید و سعی در مدیریت آن ها دارید.
شما استاندارد های بسیار بالایی دارید.
شما می خواهید برنامه ها و تصمیمات را بگیرید تا بتوانید کارها را به روش خود انجام دهید.
شما تغییر را دوست ندارید (مگر این که شما آن را آغاز کرده باشید).
غافلگیری و سوپرایز را دوست ندارید.
وقتی نمی دانید قرار است چه اتفاقی بیفتد، کارها طبق برنامه پیش نمی رود، نمی توانید کاری را آن طور که می خواهید انجام دهید، یا دیگران انتخاب های «بد» می کنند، احساس اضطراب یا عصبانیت می کنید.
در اعتماد به مردم مشکل دارید.
علت کنترلگری افراد چیست
معمولا کنترل کردن شخص دیگر ناشی از عدم امنیت کافی در خود است، بنابراین باید کنترل خود را بر شخص دیگری اعمال کنید. همانطور که هالی ریچموند، دکترا، روانشناس جسمی و نویسنده کتاب بازیابی لذت می گوید، کنترل رفتار اغلب شبیه سبک دلبستگی مضطرب ناایمن به نظر می رسد. به عنوان مثال، «اگر با من نباشی، نمی توانم خودم را آرام کنم، بنابراین باید هر ثانیه بدانم کجایی.»
ریچموند توضیح می دهد که به عبارت دیگر، کنترل رفتار محصول اضطراب و ترس از ناشناخته است. گاهی اوقات ممکن است ترس از آن چه قرار است اتفاق بیفتد باشد و این فیلم بد در ذهن ما پخش می شود، اما گاهی اوقات به دلیل ندانستن اتفاق پیش رو است. کسانی که مسائل کنترل کننده یا ترس از ناشناخته دارند، اغلب به خود اعتماد ندارند یا به اندازه کافی برای مقابله با هر چالشی احساس امنیت نمی کنند یا یک موقعیت ناشناخته را تحمل می کنند. بنابراین برای بازیابی احساس امنیت، اراده خود را به هر طریقی که می توانند اعمال می کنند.
برخی از اختلالات شخصیت، مانند اختلال شخصیت مرزی (BPD) و اختلال شخصیت خودشیفته (NPD)، ممکن است شانس استفاده از رفتار کنترل کننده را افزایش دهند. همچنین افراد مبتلا به OCPD یا اختلال وسواسی جبریمی توانند ویژگی های کمال گرایی داشته باشند و تمایل زیادی به کنترل افراد، وظایف و موقعیت های دیگر داشته باشند. حتی ممکن است یک فرد کنترل رفتار و سایر اشکال سوء استفاده را از افراد دیگر آموخته باشد.
کنترل کردن یکی از ویژگی های مشترک وابستگی مشترک است که نتیجه بزرگ شدن در خانواده هایی است که همه چیز در آن غیر قابل پیش بینی، ترسناک و خارج از کنترل است. کنترل نیز ارتباط نزدیکی با کمال گرایی دارد (که همچنین ریشه در اضطراب و ترس دارد). کمال گرایان نیز خواهان پیش بینی پذیری هستند. آن ها ریسک گریز هستند، می خواهند بدانند که می توانند قبل از اینکه کاری را امتحان کنند، در آن موفق شوند، آن ها سختگیر و مضطرب هستند و نسبت به خود (و اغلب از دیگران نیز) مطالبه گر و منتقد هستند.
برخی از کمال گراها عمدتا سعی می کنند خود را کنترل کنند و خود را در حد استاندارد های غیر ممکن بالایی نگه دارند (دانش آموزانی که باید در هر تکلیف نمره 20 بگیرند یا کسانی که با اختلالات تغذیه و تصویر بدنی خود دست و پنجه نرم می کنند). دیگران بر روی کنترل دیگران تمرکز می کنند و دیگران را در حد استاندارد های غیر ممکن بالایی نگه می دارند و برخی هر دو را انجام می دهند.
درمان کنترلگری چیست
یادگیری چگونگی دست کشیدن از کنترل کردن نه تنها برای حفظ آرامش خود در زندگی، بلکه برای حفظ روابط حرفه ای و شخصی شما ضروری است. اگر قبلا تشخیص داده اید که نشانه هایی از رفتار کنترل کننده از خود نشان می دهید، وقت تغییر فرا رسیده است. در اینجا در مورد راه های درمان کنترلگری پیشنهاداتی ارائه شده است.
آن چه باعث نیاز شما به کنترل می شود را مشخص کنید.
برای این که یاد بگیرید چگونه کنترلگری کمتری داشته باشید، باید دلایل عمیق تری را که باعث آن می شود، بیابید. نیاز به کنترل با شش نیاز انسانی ما مرتبط است: عمیق ترین نیاز هایی که هر فکر و تصمیمی که می گیریم را هدایت می کند. دو نیاز اطمینان و اهمیت معمولا رفتار کنترل کننده را هدایت می کنند. اطمینان باعث می شود احساس امنیت کنیم، زیرا می دانیم چه انتظاری داریم. اهمیت باعث می شود احساس کنیم که دوستمان دارند و مورد نیاز هستیم.
وقتی این نیاز ها را از راه های سالم برآورده نمی کنیم، یاد می گیریم که آنها را از راه های ناسالم برآورده کنیم، مانند اینکه بخواهیم همه چیز اطرافمان را کنترل کنیم. چنین استراتژی هایی ممکن است برای مدتی موثر به نظر برسد، زیرا یک توهم موقتی از ایمنی ایجاد می کنند. اما در نهایت، آن ها می توانند روابط ما را از بین ببرند و باعث شوند ما احساس اطمینان کمتری داشته باشیم و بیش از همیشه احساس تنهایی کنیم.
خودآگاه شوید.
هنگامی که به علت اصلی نیاز خود به کنترل گری رسیدید، متوجه خواهید شد که چگونه بر خود و دیگران تاثیر می گذارد. ممکن است احساس کنید که رفتار های کنترلکننده تان به دیگران کمک می کند، در حالی که در واقعیت، آن ها را به این فکر می اندازید که چگونه با افراد کنترل کننده رفتار کنند یعنی با شما. مهم است که یک قدم به عقب بردارید و از خود بپرسید: "آیا تلاش های من برای کنترل باعث ایجاد تفاوت پایدار می شود؟"
برای مثال فرض کنید هر هفته به خواهر بیکارتان زنگ می زنید تا ببینید آیا او شغلی پیدا کرده است یا خیر. به جای ادامه تماس های تلفنی هفتگی، از خود بپرسید که آیا دخالت شما به خواهرتان کمک می کند تا شغلی پیدا کند؟ اگر پاسخ مثبت است (و خواهرتان از تماس های هفتگی لذت می برد)، به تماس ادامه دهید. اگر پاسخ منفی است، تماس را متوقف کنید. با وارد کردن خودآگاهی به رفتار خود، حساسیت بیشتری را به تعاملات خود با دیگران و با خودتان دعوت می کنید.
ترس را به چالش بکشید.
از آن جایی که رفتارهای کنترلی ناشی از است، باید دقیقا بفهمیم که از چه چیزی می ترسیم و مشخص کنیم که آیا این ترس واقعی است یا خیر:
-
اگر نتوانید این موقعیت یا شخص را کنترل کنید می ترسید چه اتفاقی بیفتد؟
-
آیا در حال فاجعه سازی هستید یا انتظار بدترین اتفاق را دارید؟
-
احتمال اینکه این اتفاق بد واقعا بیفتد چقدر است؟
اغلب ما اغراق می کنیم که نتیجه بد خواهد بود و احتمال وقوع آن چقدر است. اما گاهی اوقات اتفاقات بدی رخ می دهد و ما نمی توانیم در مورد آن انجام دهیم. در این صورت، ما باید آنچه را که در کنترل شماست بپذیریم.
ذهن خود را دوباره برنامه ریزی کنید.
یکی از راه های درمان کنترلگری این است که می توانید ذهن خود را دوباره برنامه ریزی کنید، که به نوبه خود رفتار های شما را برنامه ریزی مجدد می کند. به جای اینکه اجازه دهید ذهنیت بررسی نشده شما نمایش را اجرا کند، رها کردن کنترل مستلزم بررسی باورهای محدود کننده ای است که رفتار شما را هدایت می کند.
به عنوان مثال، دفعه بعد که احساس اضطراب کردید یا متوجه شدید که چگونه کنترل کمتری داشته باشید، چند دقیقه برای ارزیابی موقعیت وقت بگذارید. از خود بپرسید: از چه می ترسم؟ چه چیزی در مورد این وضعیت باعث می شود که من احساس عصبی کنم؟ به سوالات خود به عنوان یک جلسه طوفان فکری فکر کنید که در آن هیچ چیزی را که به ذهنتان می رسد قضاوت نمی کنید. با خودتان مهربان باشید و صادق باشید. همانطور که یاد می گیرید در مورد افکار و واکنش های خود آگاه باشید، خودآگاه تر می شوید که به شما در رها کردن کنترلگری کمک می کند.
مهارت های ارتباطی خود را توسعه دهید.
این سوال که چگونه می توان از کنترل گری کردن خودداری کرد همیشه ساده نیست. ممکن است هم با افرادی که به سطحی از کنترل نیاز دارند (مانند فرزندان، دانش آموزان یا کارمندانتان) و هم با افرادی که می خواهند شما کنترل را کنار بگذارید (مانند شریک زندگی و همکارانتان) سر و کار داشته باشید. این سناریو می تواند شما را در گوشه ای ناخوشایند قرار دهد، اما کلید آن ارتباط گرفتن است.
نیاز به کنترل می تواند توانایی ما را برای ارتباط با دیگران قطع کند، زمانی که کاری که باید انجام دهیم پرورش همدلی و افزایش هوش هیجانی است. به نیاز های شریک زندگی خود گوش دهید. از همکاران خود بپرسید که چگونه می توانید پیشرفت کنید. کمی از کنترل فرزندان خود را رها کنید. نیاز به کنترل نباید روابط را خراب کند.
سوالات متداول
1- کنترلگری چیست؟
اگر کسی سعی کند موقعیت ها یا افراد دیگر را تا حدی ناسالم کنترل کند فرد کنترلگر است که در متن مقاله توضیح آن ارائه شده است.
2- علائم کنترلگری چیست؟
نشانه های افراد کنترلگر را باید شناخته تا در صورت تشخیص آن ها در خود برای درمان اقدام کنید که در متن مقاله شرح داده شده است.
3- علت کنترلگری افراد چیست؟
معمولا کنترل کردن شخص دیگر ناشی از عدم امنیت کافی در خود است که در متن مقاله علت های آن به طور کامل توضیح داده شده است.
پاسخ مشاور: بله برای کاهش اضطراب گاهی ادم ها کنترلگر هستند
پاسخ مشاور: یکی از ویژگی هاشون اینه
پاسخ مشاور: راه های درمان کنترلگری در متن هست از مشاوره هم میتونید کمک بگیرید