روانشناسی انسانگرا دیدگاهی است که بر نگاه کردن به کل فرد تاکید دارد و بر مفاهیمی مانند اراده آزاد، خودکار آمدی و خودشکوفایی نیز تمرکز دارد. روانشناسی انسانگرا به جای تمرکز بر ناکارآمدی، تلاش می کند تا به افراد کمک کند پتانسیل های خود را برآورده کنند و رفاه خود را به حداکثر برسانند.
این حوزه از روانشناسی در طول دهه 1950 به عنوان واکنشی به روانکاوی و رفتارگرایی که در نیمه اول قرن بر روانشناسی تسلط یافته بود، ظهور کرد. روانکاوی بر درک انگیزه های ناخودآگاهی متمرکز بود که رفتار را هدایت می کنند در حالی که رفتارگرایی فرآیند های شرطی سازی را که رفتار را تولید می کنند مطالعه می کرد. متفکران انسان گرا احساس می کردند که روانکاوی و رفتارگرایی بسیار بدبینانه هستند، یا بر غم انگیزترین احساسات تمرکز می کنند یا نقش انتخاب شخصی را در نظر نمی گیرند. در این مقاله در مورد روانشناسی انسانگرا بیشتر توضیح داده شده است.
روانشناسی انسانگرا چیست
روانشناسی انسان گرا بر این باور است که افراد خوب هستند و بر کمک به افراد برای رسیدن به پتانسیل با کاوش در منحصر به فرد بودنشان تمرکز دارد. این بر این فرض استوار است که افراد دارای اراده آزاد هستند و انگیزه دارند تا از طریق خودشکوفایی به پتانسیل کامل خود دست یابند.
روانشناسی انسان گرایانه و درمان انسان گرایانه با هم همراه هستند زیرا دومی بر ظرفیت افراد برای انتخاب منطقی و دستیابی به پتانسیل کامل آنها تمرکز دارد. این رویکرد درمانی بر مراجع تمرکز می کند و به او اجازه می دهد تا در مکالمه پیشرو باشد. همچنین به آنها اجازه می دهد تا خود واقعی خود را کشف کنند و در این فرآیند راه حل هایی برای نگرانی های خود بیابند. درمانگر به عنوان یک شنونده بدون قضاوت و محترم عمل می کند که روند درمانی را هدایت می کند. آنها تجربیات شما را تصدیق می کنند بدون اینکه سعی کنند گفتگو را به سمت دیگری سوق دهند. مفروضات مهم روانشناسی انسان گرایانه عبارتند از:
-
احساسات، افکار، ادراک و موارد دیگر در احساس شما نسبت به خودتان که شاخص اصلی رفتار شماست، نقش اساسی دارند.
-
نیاز شما به دستیابی به پتانسیل کامل، یک فرآیند طبیعی است.
-
همه مردم دارای اراده آزاد هستند و شما باید مسئولیت رفتارهای خود را برای رشد و تحقق شخصی بپذیرید.
-
افراد می توانند با مجموعه ای از شرایط مناسب، به خصوص در دوران کودکی، خوب باشند.
-
یک روانشناس باید هر مورد را به صورت جداگانه درمان کند زیرا هر فرد با تجربیات منحصر به فرد متفاوت است.
انقلاب روانشناسی انسان گرا برای اولین بار در دهه 1960 آغاز شد. در این زمان، روانشناسی انسان گرا به عنوان نیروی سوم در روانشناسی آکادمیک در نظر گرفته می شد و به عنوان راهنمای حرکت بالقوه انسانی تلقی می شد. جداسازی روانشناسی انسانگرا به عنوان مقوله بخش 32 شناخته می شود. بخش 32 توسط آمدئو گیورگی رهبری می شد که «تقلیل گرایی روانشناسی تجربی را نقد می کرد و برای روش شناسی مبتنی بر پدیدارشناختی استدلال می کرد که می تواند از علم روانشناسی به طور اصیل تر انسانی پشتیبانی کند.»
بخش روانشناسی انسانی انجمن روانشناسی آمریکا در سپتامبر 1971 تاسیس شد. روانشناسی انسان گرا تا پس از دوران رفتارگرایی رادیکال به طور کامل ظهور نکرده بود. با این حال، می توان ریشه آن را در فلسفه های ادموند هوسرل و مارتین هایدگر جستجو کرد. هوسرل جنبش پدیدارشناختی را برانگیخت و پیشنهاد کرد که مفروضات نظری کنار گذاشته شوند و فیلسوفان و دانشمندان باید تجربیات فوری پدیده ها را توصیف کنند.
مرحله اول روانشناسی انسانگرا، که دوره ای بین سال های 1960 تا 1980 را پوشش می دهد، عمدتا توسط دستور کارل مزلو برای روان شناسی مثبت هدایت شد. این دیدگاه انسان را به عنوان غیر قابل تقلیل به اجزاء، نیاز به ارتباط، معنا و خلاقیت بیان کرد. نظریه پردازان اصلی نظریه های انسان گرایانه شامل آبراهام مزلو، کارل راجرز و رولو می اند که فرض می کردند رفتارگرایی و روانکاوی در توضیح ماهیت انسان ناکافی هستند.
روانشناسی انسانگرا در درمان
روانشناسان انسان گرا از روش هایی مانند مصاحبه های بدون ساختار، مشاهده و پرسشنامه های باز استفاده می کنند. در مصاحبه های بدون ساختار، درمانگر به دنبال درک نحوه تفکر و احساس شما است، بدون اینکه جلسه را بر روی موضوعات یا ایده های خاصی متمرکز کند. آنها همچنین شما را در طول جلسات مشاهده می کنند و باز بودن و دادن بازخورد مستقیم را برای شما آسان می کنند.
روانشناسانی که از این شکل از درمان استفاده می کنند، درمان را برای فرد انجام می دهند، زیرا درک می کنند که هر فردی با نیازها و انگیزه های منحصر به فرد متفاوت است.
درمان انسان گرایانه رویکردی کل نگر را اتخاذ می کند که بر اراده آزاد، پتانسیل انسانی و کشف خود متمرکز است. هدف آن کمک به شما در ایجاد حس قوی و سالم از خود، کشف احساسات، یافتن معنا و تمرکز بر نقاط قوت است. دو رویکرد برای درمان انسان گرایانه وجود دارد:
1همدلی: درمانگر به دنبال درک شماست. همدلی به درمانگر این امکان را می دهد که از دیدگاه خود با تجربیات شما ارتباط برقرار کند.
2توجه مثبت بی قید و شرط: این بدان معنی است که درمانگر گرمی نشان می دهد، پذیرا است و قضاوت نمی کند. آنها از ظاهر شدن به عنوان یک شخصیت معتبر اجتناب می کنند.
انواع روانشناسی انسانگرا
انسانگرایی فلسفه ای است که به جای توجه به امور دینی، الهی یا معنوی، بر اهمیت عوامل انسانی تاکید می کند. انسانگرایی ریشه در این ایده دارد که مردم مسئولیت اخلاقی دارند تا زندگی هایی را انجام دهند که شخصا رضایت بخش باشد و در عین حال به خیر بیشتر همه مردم کمک کند.
روانشناسی انسانگرایی بر اهمیت ارزش ها و کرامت انسانی تاکید دارد. این پیشنهاد می کند که مردم می توانند مشکلات را از طریق علم و عقل حل کنند. اومانیسم به جای توجه به سنت های مذهبی، بر کمک به مردم برای زندگی خوب، دستیابی به رشد شخصی و تبدیل جهان به مکانی بهتر تمرکز می کند. چند نوع انسان گرایی داریم که در ادامه توضیح داده شده است.
درمان مراجع محور
نظریه مراجع محور از تکنیک گوش دادن فعال استفاده می کند. درمانگر به نگرانی های شما گوش می دهد، تایید می کند و آن را تفسیر می کند. این تکنیک درمانی به ایده ارائه یک محیط حمایتی اعتقاد دارد که در آن شما می توانید در فضایی بدون قضاوت احساس آزادی کنید. توانایی برقراری ارتباط با خود واقعی تان به شما کمک می کند تا خودتان را همانطور که هستید درک کنید. درمان مراجع محور به شدت بر توجه مثبت و همدلی بدون قید و شرط متکی است.
گشتالت درمانی
گشتالت درمانی بر مهارت ها و تکنیک هایی تمرکز دارد که به شما امکان می دهد از احساسات و عواطف خود آگاه شوید. به دنبال آن است که شما را تشویق کند که از اینجا و اکنون آگاه باشید و مسئولیت اعمال و رفتار خود را بپذیرید.
درمان اگزیستانسیال
این رویکرد بیشتر بر اراده آزاد، تعیین سرنوشت و جستجوی معنا متمرکز است. روان درمانی اگزیستانسیال شکلی از روان درمانی مبتنی بر مدل طبیعت و تجربه انسان است که توسط سنت وجودی فلسفه اروپایی ایجاد شده است. این کتاب بر مفاهیمی تمرکز دارد که به طور جهانی برای وجود انسان قابل اجرا هستند، از جمله مرگ، آزادی، مسئولیت و معنای زندگی.
تاثیر روانشناسی انسانگرا چیست
جنبش انسانگرایی تاثیر زیادی بر دوره روانشناسی گذاشت و روش های جدیدی برای تفکر در مورد سلامت روان به وجود آورد. رویکرد جدیدی برای درک رفتار ها و انگیزه های انسان ارائه کرد و منجر به توسعه تکنیک ها و رویکردهای جدید روان درمانی شد. برخی از ایدهها و مفاهیم عمده ای که در نتیجه جنبش روان شناسی انسان گرا پدید آمده اند شامل تاکید بر مواردی مانند:
-
درمان مراجع محور
-
اراده آزاد
-
فرد کاملا کارآمد
-
سلسله مراتب نیازها مازلو
-
تجربه های اوج
-
خودشکوفایی
-
خودپنداره
-
توجه مثبت بی قید و شرط
کارکرد روانشناسی انسانگرا
روانشناسی انسان گرایانه بر پتانسیل هر فرد تمرکز می کند و بر اهمیت رشد و خودشکوفایی تاکید می کند. اعتقاد اساسی روانشناسی انسان گرا این است که افراد ذاتا خوب هستند و مشکلات روحی و اجتماعی ناشی از انحراف از این گرایش طبیعی است. روانشناسی انسانگرا همچنین نشان می دهد که افراد دارای اختیار شخصی هستند و انگیزه آنها برای استفاده از این اراده آزاد برای دنبال کردن چیزهایی است که به آنها کمک می کند تا به پتانسیل کامل خود به عنوان انسان دست یابند.
نیاز به تحقق و رشد شخصی یک محرک کلیدی برای همه رفتار ها است. مردم پیوسته به دنبال راه های جدیدی برای رشد، بهتر شدن، یادگیری چیزهای جدید و تجربه رشد روانی و خودشکوفایی هستند. برخی از روش هایی که روانشناسی انسان گرایانه در حوزه روانشناسی به کار می رود عبارتند از:
-
درمان انسان گرایانه: انواع مختلفی از روان درمانی پدید آمده است که ریشه در اصول انسانگرایی دارد. این ها شامل درمان مراجع محور، درمان وجودی و گشتالت درمانی است.
-
رشد شخصی: از آنجایی که انسان گرایی بر اهمیت خودشکوفایی و دستیابی به پتانسیل کامل فرد تاکید دارد، می توان از آن به عنوان ابزاری برای کشف خود و رشد شخصی استفاده کرد.
-
تغییر اجتماعی: یکی دیگر از جنبه های مهم انسان گرایی، بهبود جوامع است. برای اینکه افراد سالم و کامل باشند، ایجاد جوامعی که رفاه شخصی را تقویت کرده و حمایت اجتماعی ارائه می کنند، مهم است.
روانشناسی انسانی در مقابل مدل پزشکی
یکی از اصول اساسی روانشناسی انسانگرا این باور است که تمرکز بر یک فرد مفیدتر و آموزنده تر از تمرکز بر گروه هایی از افراد با ویژگی های مشابه است. انسانگرایی همچنین بر اهمیت واقعیت ذهنی به عنوان راهنمای رفتار تاکید می کند. مدل پزشکی فرض می کند که مسائل رفتاری، عاطفی و روانی اغلب پیامد های مشکلات جسمانی هستند. بنابراین، یک رویکرد پزشکی برای درمان باید اتخاذ شود. در حالی که این ممکن است در مورد برخی از شرایط ناشی از آسیب فیزیکی، مانند آسیب مغزی تروماتیک، صادق باشد، استفاده از یک مدل پزشکی برای همه نگرانی های سلامت روان می تواند مشکلساز باشد.
برخی از واضح ترین تفاوت ها بین مسائل سلامت روانی و جسمی در ماهیت و درمان نگرانی ها نهفته است. مشکلات سلامت روان، بر خلاف مشکلات جسمی، اغلب زمانی بهبود می یابند که فردی که مشکل را تجربه می کند در مورد آنچه اشتباه است صحبت کند یا از طریق آن موضوع صحبت را باز کند. علاوه بر این، بیماری جسمی ممکن است در نتیجه فعل و انفعالات فیزیکوشیمیایی یا فعالیت پاتوژن ها رخ دهد، در حالی که مسائل مربوط به سلامت روان اغلب با روابط بین فردی مرتبط است.
حامیان مدل پزشکی ممکن است افرادی را که نگرانی های مربوط به سلامت روان را تجربه می کنند به عنوان افرادی ببینند که «بیماری» دارند که پس از شناسایی «علائم» خاص قابل «تشخیص» و «درمان» است. با این حال، روانشناسان انسان گرا بر این باورند که هر فرد یک موجود اجتماعی منحصر به فرد و ارزشمند است که اغلب از طریق روابط واقعی شخص به فرد به بهترین وجه کمک می شود. حامیان رویکرد انسان گرایانه به جای تمرکز بر علائم خاص، بر موضوعاتی مانند درک خود، احترام مثبت به خود و رشد خود تاکید می کنند، با هدف کمک به هر فرد از طریق پرداختن و درمان کل فرد.
سوالات متداول
1- روانشناسی انسانگرا چیست؟
روانشناسی انسان گرا بر این باور است که افراد خوب هستند و بر کمک به افراد برای رسیدن به پتانسیل خود تمرکز دارد که در متن مقاله شرح داده شده است.
2- روانشناسی انسانگرا در درمان چیست؟
روانشناسان انسان گرا از روش هایی مانند مصاحبه های بدون ساختار، مشاهده و پرسشنامه های باز استفاده می کنند که در متن مقاله مطرح شده است.
3- تاثیر روانشناسی انسانگرا چیست؟
جنبش انسانگرایی تاثیر زیادی بر دوره روانشناسی گذاشت و روش های جدیدی برای تفکر در مورد سلامت روان به وجود آورد که در متن مقاله توضیح داده شده است.